تاکسیدرمی

افشین چیذری

18 دی - 12 بهمن 1393

گزاره

اختراع عکاسی، آرزوی جاودانه شدن را برای همیشه در ما کشت. عکسها می­کشند، سوژه را به ابژه مبدل مینمایند. آنها ما را در آلبومهای خانوادگی­مان تکه تکه میکنند و از ما اشیای موزهای می­سازند. ما عکس می­گیریم و آن­ها را در آلبوم­هایمان جمع می­کنیم تا خاطراتمان را به یاد آوریم ولی واقعیت این است که بیشتر آن­ها را از یاد می­بریم.

نقاش در مجموعه­یتاکسیدرمیدر موزه­ی کوچک تصاویر خانوادگی خود می­چرخد و با کشیدن این عکس­ها، به مداقه در آن­ها می­پردازد. او در چاپهایش یک بار دیگر از مصداق عکس­ها دور می­شود. با کند و کاو در عکس­های قدیمی تلاش دارد تا گذشته­اش را احضار کند. اما در این پروسه­ی عکاسانه، آن را گم می­کند و ناکامی حاصل از بیرون کشیدن معنا او را وا می­دارد که تحریف کند همان­گونه که عکس­ها تحریف می­کنند و تخریب کند همان­گونه که زمان تخریب میکند. چهره­های به تصویر درآمده در گذر زمان پیر و فرسوده­اند گویی نقاش آینده­ای را به یاد می­آورد که در عکس­ها به آن اشاره­ای نشده است. چیزهایی ازگذشتهحذف می­شوند، چیزهایی ازحالبه آن­ها اضافه می­شوند و در نهایتگذشته،حالوآیندهبه مصاف هم می­آیند. نقاش درعین حال که سرگرم بزرگداشت خاطرات کودکی خود است، در کار نابودسازی آن­ها هم هست. او با بارها کشیدنِ تصویرِ خود و دیگری تفاوت­ها را از دست می­دهد. سرانجام در تابلوهای رنگ و روغن با پرتره­های منجمد شده و ایستایدیگرانیمواجه­ایم که در پس لایههای رنگی از دیدرس ما دور شده­اند گویی گرد زمان بر چهره­ی آن­ها نشسته است، آدم­های بی­نامی که به گونه­ای ضمنی بازنمودهای خودِ او هستند. تصاویر نهایی او همان­گونه که بارت میگوید عکس­هایی هستند خالی از رمزگان. تصاویری هستند که تهی شدند از معنا. تصاویری تخریب شده، فراموش شده و تحریف شده. آنها دیگر نه خودنگاره­ی نقاش بلکه نگاره­ای از تک تک مخاطبان­اند. آن­ها همه­اند و هیچ­کس نیستند. مجموعه­یتاکسیدرمیسوگی است برای از دست دادن. از دست دادنِ آدم­ها، از دست دادن کودکی، از دست دادن هویتتلاش هنرمندی است که خود را در هیبت خالقی دوباره می­سازد، درمیان دیگران گم می­کند و در نهایت باز خود را از دست می­دهد، اما این­بار به گونه­ای خود­خواسته.

گلآرا جهانیان