گزاره
در عکسهای محمدرضا میرزایی همیشه چالشی میان «انتزاع» و «واقعنمایی» و البته میان «چیزی» و «هیچ» وجود دارد که او آن را از ویژگیهای ذاتی عکاسی میداند. در نمایشگاه «عکسهای جدیدتر» که دو هفته پس از انتشار کتاب تازهی او در امریکا برگزار میشود، میرزایی یکبار دیگر با حذف کلمات از کنار تصاویرش، مخاطبین را به دیدن عکسهایی دعوت میکند که شاید اصولا به کلمات ترجمه ناپذیرند.
چیزهای پیش و پا افتاده و روزمره به جهت حضور همیشگی و آشنایی بیش از حد، نادیده گرفته میشوند و به موقع و گاهی هم بسيار سریع و بیآنکه حتی متوجه شویم، جایشان را به جایگزینها میدهند. آنها مانند پسزمینهای ساکت برای زندگی و بودن ما هستند، اما در عکسهای میرزایی همین چیزها، تازه و مصنوعی جلوه میکنند، مانند بازتابی از چیزهای دیگر.
در اولین مواجهه با عکسهای او کمتر با روایتپردازی و یا تلاشی برای خلق معنی مواجه میشویم، اما کمی بعد، شباهتها و تکرار عناصر مشخص در آنها، ما را درگیر احتمال وجود روابط معنایی و روایی میکند. هر چند که تصاویر انتزاعی او بعضا چشمنوازند، اما روشن است که عكاس تنها در پی یافتن بهترین فرم چیزها نیست و شاید هدف فرمها بیش از کشف و مواجهه با زیبایی، ایجاد پرسش باشد. او گاهی آنقدر به چیزها نزدیک است و یا اینکه آنقدر نور بر آنها تابانده که سخت میتوانیم بگوییم آن چیز دقیقا چیست. و شاید اینجاست که عنوان نمایشگاه، این تنها کلمات توصیفی در کنار عکسها، مهمتر جلوه کند. او عنوان «عکسهای جدیدتر» را برای این نمایشگاه انتخاب میکند که خصوصا بعد از نمایشگاه قبلیاش «عکسهای جدید» عنوانی کنایهآمیز و ابزورد به نظر میرسد.
این عکسها از هر چه که باشند و از هر جهت «جدیدتر»، در کنار یکدیگر و در این نمایشگاه ابژهای را شکل میدهند که مخاطبین در رویارویی با آن با سئوالات و تناقضات بسیار رو به رو میشوند. شاید تجربهای شبیه به زیستن در جهان پر تناقض امروز ما.