گزاره
محمدرضا میرزایی شیفته عکاسی است و اصولا عکاسیاش کیفیتی خودارجاعانه [1] دارد، با این وجود از منابع الهام بسیاری در عکسهایش بهره میگیرد. این شاید تا حدی رویکرد نویسندگان دایرةالمعارفی [2] همچون جیمز جویس [3] و یا توماس پینچن[4] را به یادمان بیاورد که از هر چه میدانستند و میخواندند و تجربه میکردند در آفرینش خلاقانهشان بهره میبردند. از اینرو برای درک و ستایش تمام و کمال جویس باید با تاریخ ادبیات بریتانیا آشنا باشیم و البته جزییاتی از تاریخ ایرلند، مذهب کاتولیک و البته وضعیت مکان شناسانه [5] دوبلین را بشناسیم. عکسهای میرزایی هم در ارجاعات او به پیشنیانش معنی تازهای مییابند. او بی وقفه به سراغ عکاسان رفته است. در دنیای عکسهای او حتی شیوه عکاسان آماتوری و اشتباهات آنها، ستوده شدهاند. چینش عکسهایش در کنار یکدیگر بیشباهت به شکل ذهنی شعر مدرن نیست و از تاثیرات و اهمیت نقاشی بر آثار او نیز نمیتوان گذشت.
در«دوباره یکبار دیگر» که دومین نمایشگاه انفرادی محمدرضا میرزایی در گالری اُ است، شاید میرزایی به شکلی واضحتر به تعدادی از نقاشان مورد علاقهاش مانند تری وینترز [6] و یا اد رینهارت [7] میپردازد و در مواردی حتی تا مرز باز سازی آثار آنها پیش میرود. میدانیم که خلق نقاشی با تاثیرپذیری از عکس چیز تازهای نیست، اما برعکس این مسیر، یعنی خلق عکس با تاثیر از نقاشی معاصر و کیفیتهای نقاشانه، داستانی متفاوت است. میرزایی با تاکید بر بنیادیترین و سادهترین ویژگیهای عکس، یعنی قاب، زاویه دید و یا کیفت نور دیالوگش را با نقاشی آغاز و تکههایی از این جهان را بی زمینه میکند و به مفهوم گستردهتری از انتزاع میرساند. انتزاع بصری همهی ماجرا نیست. چیزها حتی وقتی که فیگوراتیو هستند، در جایی میان غرابت و انتزاع در تصاویر او از نو ساخته میشوند و میرزایی از این غرابت به سمت معنای احتمالی ایجاد شده میان همنشینی تصاویر حرکت میکند. عکسهای او و وسعت موضوعیشان به تصاویری از سرزمینی بیگانه و یا در موقعیتی بغرنج میمانند، تصاویری دربارهی دیدن در جایی که نمیتوان گفت. تصاویری که گاهی برخوردی زیبایی شناسانه با زشتی و یا درهم شکستن و البته بیقراریاند.
[1] Self-reflexive
[2] encyclopaedist authors
[3] James Joyce
[4] Thomas Pynchon
[5] topology
[6] Terry Winters
[7] Ad Reinhardt