گزاره
گالری اُ مجموعهای بسیار شخصی از آثار زکیه رحیمی (م. ۱۳۲۸ تبریز) را با عنوان «بازگشت» برگزار میکند.
این مجموعه ملهم از بازهی زمانیست که رحیمی بین سالهای ۸۵ – ۱۳۸۰ با پدر و مادرش، پیش از فوت آنها سپری کرده است. این مجموعهی تاثیرگذار نمایانگر سالها تفکر و تامل، خلاقیت و سوگواری در دورانی است که رحیمی از برگزاری نمایشهای عمومی امتناع و به فعالیت در فضای خصوصی کارگاهش رویگردانده بوده است. مواجهه با غمِ ازدستدادن پدر و مادر برای او به مسئلهای بسیار شخصی و فیزیکی مبدل شد که تمرکز کافی برای پرداختن به نقاشی—رسانهی اصلیاش—را از او گرفته بود. در واکنش، او به بدن خود بهعنوان ابزاری برای بیان احساساتش روی آورد و عواطف خود را در خلق چیدمانهایی حجمی بهکارگرفت. این آثار شامل فیگورهای ایستاده از تودههای مچالهشدهی محل کارش است که همزمان جنسی از زوال و ماندگاری دارد؛ فیگورهای ترکدار سرامیکی که نمایشگر تکههای شکسته اما پایدار خاطرهاند که در این همنشینی، پیچیدگی سوگ و گذر زمان را بیان میکنند. این نمایش مجموعه آثاری را دربرمیگیرد که شامل مجموعههای مختلفی است که هر کدام به ماده و تکنیک متفاوتی پرداختهاند. هنرمند در آثار خود از کاغذهای مچالهشده، سرامیک و فلز که هر یک از این مواد را با بار نمادین و معنی شخصی غنی میسازد، استفاده کرده است. تعامل میان این مواد بازتابدهندهی ماهیت چندوجهی حافظه و فقدان است—شکننده اما پایدار، پراکنده اما منسجم. نگاه رحیمی به تکامل هنری همانقدر شهودی است که در فرآیند هنریاش است. او بر این باور است که هنرمند، با تکیه بر قطبنمای درونی خود، زمانی را که اثری به فرم نهایی خود رسیده است، تشخیص میدهد. این فلسفه، حساسیتی را که او به هنرمندان نسبت میدهد، یعنی تاثیرپذیری و واکنش به محیط پیرامون و وقایع جهانی را برجسته میکند. رحیمی هنر خود را چه از طریق بازنمایی مستقیم چه اشارات نمادین و انتزاعی، پلی میان تجربهی شخصی و تاثیرات جهانی میداند. او دربارهی آثارش و تعامل آنها با مخاطبان میگوید:
«از آنجا که من نقاشی فیگوراتیو بودم، این شیوهای بود که میتوانستم خود را بیان و احساساتم را درک کنم. ممکن است کسی در این فیگورها آنچه را که من میبینم، ببیند، درحالیکه دیگری ممکن است آنها را تنها بهعنوان انبوه مچالهشدهی روزنامه یا نقشبرجستههای آویخته تفسیر کند.»
نقطهی قوت آثار رحیمی در توانایی آنها در برانگیختن واکنشهای گوناگونی نهفته است که مخاطبان را ضمن آشنایی با ذهنیت هنرمند در ارتباط با تفسیر شخصیشان از آنچه مشاهده میکنند، قرار میدهد. تصمیم او برای فاصله گرفتن از نمایش عمومی برای سالها و خلق و کاوش در سکوت، به این مجموعهی عمیق منجر شده است که گواهی بر استقامت، تحول و قدرت پایدار هنر برای التیام و برقراری ارتباط است.