قهوه ساعت سبز چمن بازی زمین رقص پوست پوست پوست تابستان برگها باد باد باد نام زمان فضا خالی نام نام سیاه نام: خالی
کیمیا میرزایی
19 - 30 اریبهشت 1404
گزاره
«پنهان کردن، پاک کردن، پوشاندن، محو کردن و خرابکاری—تازه فهمیدهام که اینها شیوههای اصلی هستند که با آنها نقاشی میکنم. و شاید همینها پیوند بین تمام کارهای متفاوتی باشند که میسازم.»
- کیمیا میرزایی، بهار ۱۴۰۴
گالری اُ نخستین نمایش انفرادی کیمیا میرزایی (م. ۱۳۷۷ تهران) را برگزار میکند؛ هنرمندی که در مواجهه با شتاب و نتیجهمحوری زندگی معاصر، نگاهش را معطوف به خودِ فرایندِ ساختن میکند؛ میرزایی با بهرهگیری از فرایندی که در عین مکانیکی بودن، رنگی از «دستسازبودن» دارد، به دگرگونیهای ماده در گذر زمان مجال بروز میدهد.
آثار حاضر ادامهی مسیر کاری او هستند که از سال ۱۴۰۰ آغاز شده است. او بیشترین تاثیر را از آن دسته نقاشیهایی میگیرد که در فضای مجازی یا بر صفحات کوچک موبایل، به برشهایی انتزاعی و قابهایی ازهمگسسته فروکاسته میشوند؛ گویی تصویر در لحظهی چنین مواجههای از نو زاده میشود.
در هر اثر، مسیر انتخابی هنرمند متفاوت است و مشخص نیست کدام بخشها حاصل تصادفاند و کدام نتیجهی تصمیمی نیتمند. با این حال، دو الگوی تکرارشونده در کارهایش دیده میشود: در یکی، سطح را با تکهپارچهها یا باقیماندههایی که در استودیو دارد میپوشاند، سپس روی آنها رنگ اسپری میکند و فضاهایی سفید، روشن و تیز پدیدار میشوند—شاید تا بعدتر، دوباره آنها را با شیوههایی بپوشاند که خودش «راههای نقاشیکردنم» مینامد. در دیگر روند کاریاش، مواجههای مستقیمتر با سطح—معمولاکاغذ—دارد؛ رنگ را اعمال میکند تا بعد آن را بخراشد، لایههای رنگ و کاغذ را میکَند و کنار میزند. خودش این روندها را نبردهای بیپایانی توصیف میکند که همیشه در تلاش است بر آنها غلبه کند.
از خلال این فرایندهای در حالتحول، میرزایی مجموعهای از امکانات بصری و حسی را میکاود، با تاکید بر نقش ابهام، تکرار و گشودگی غیرقابلپیشبینیِ عمل خلاقه. آثار او مخاطب را به فضایی دعوت میکند که در آن معنا امری ثابت نیست، بلکه در دل خودِ فرایند ساختن شکل میگیرد و پیوسته دگرگون میشود.
کیمیا میرزایی، برای من، درککنندهی صورتهای کیهانیست. در سری جدید کارهایش او، به شفافیت بخشیدن به جهانی مبهم و ناشناخته پا گذاشته، جهانی بصری که در آن اشیای نورانی را با فاصله، گویی انعکاس تصاویر زمینی در آسمان یافته و تجربه میکنیم.
تمام لایههای حسابشدهای که او روی هم قرار میدهد، تصویر آثارش را به سطح کمالی میرساند که انگار بهوسیلهی نیروهای خالص طبیعت یا ورای آن شکل گرفتهاند، نه توسط دستهای کیمیا. تصاویر بدون هیچ ناخالصی و اثرگذاریهای بیانگرانهی دست، ساخته شدهاند، بدون اینکه احساسات فوری و انتزاعی انتقال دهند. تمام این، گویی از جایی عمیقا درون او بیرون کشیده شده، جایی بسیار عمیق و دور، جایی به دوری فاصلهی ما که روی زمین هستیم با صور کیهانی. در کارهای او سکوت عمیقی حکم فرماست، سکوتی از جنس سکونی که میتوان در عمق اقیانوس ژرف تجربه کرد. روشی که کیمیا با آن کار میکند، مستقیما مرتبط به تکنیکهای چند عکاس دادائیست است، مانند شادوگرافهای کریستین شاد و ریوگرافهای من ری. این تکنیکها، اشکال مختلف فوتوگرام هستند که از چیدمان تصادفی اشیای بیاهمیت و غیرکاربردی بر روی صفحهی حساس به نور بهدست میآیند. در پروسهی کاری کیمیا هم، بههمان صورت اشیای دوریختهشده بهصورت ماسک و یا شابلون روی سطح قرار میگیرند و او با اسپری کردن سطوح زیاد رنگ، شکل انتزاعی موردنظرش را خلق میکند. کیمیا، همچون یک دادائیست بزرگ، به بیتکلفی مصالح و به خودکار بودن شیوهی کارش علاقمند است، و همین ویژگیها، لایههای تازهای از معنا را به کارش اضافه میکند.
یک سری کاری کیمیا، لحن و رنگی نرم و مطبوع دارد که در تضاد با سری دیگر کاری اوست و او همزمان به هر دوی آنها میپردازد. بهنظر میرسد نیازی در او برای این رفتوآمد بین سریهای متفاوت و متضاد وجود دارد که تصادفی نیست. همینطور بهنظر میرسد که شدت و فشار یک سری او را به تخلیهی انرژی در سری دیگر وامیدارد، که نتیجهاش جالب و غیرمعمول است. روحیه و روش کاری سریها تفاوت بسیار زیادی دارند: در یکی تجمیع وجود دارد و در دیگری کندن و تخریب بخشهای مختلف. آنچه آنها را بههم مربوط میکند، یک حالت انتزاعی از غناست که تصادف، استفاده از بازیافتیها و زوائد و اشیای تغییرکاربریدادهشده همه بخشی از آنند.
من ساختوساز پیچیدهی آثار کیمیا را همراه با وضوح و نیرویی منحصربهفرد میبینم. او بهوضوح، با حرارت زیاد در حال پیمودن نوعی راه جنون در نقاشیست. راهی که تماشایش برای ما پرشور است: هم در این لحظه و هم در سالهای پیش رو.
- رها رئیسنیا، بهار ۱۴۰۴