گزاره
پروژهی ویترین
«سور بر ماتم»
محمدرضا صفری (م. ۱۳۷۸ رشت)
اول که سیر کن نگاهت را.
دوم که در سوگشان سیاهپوشیم.
سوم، که تکرار، زندگی را از شما ربود.
چهارم، این تکرار زیبا نیست.
و پنجم که شما خواب را اجبار کردید.
ششم، آیا به راستی که قبل از اینها بیدار بودید؟
هفتم، چه شک دلانگیزی!
هشتم که در سوگ زرجوب و گوهررود هستیم.
نهم، این یک هدیه است.
دهم گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند
وین عالم بیاصل را چون ذرهها برهم زند
یازدهم بشکافد آن دم آسمان نی کون ماند نی مکان
شوری درافتد در جهان، وین سور بر ماتم زند
دوازدهم، پس عاشق بلندتر است.
سیزده، اینجا حرفهای زمین افتادهام دوباره سبز شد.
چهارده، سوره فتح رسیدهست به ما، سور کنیم.