هندسهی سکوت
گالری اُ نمایشی از نقاشیهای اخیر محمد خلیلی (م. ۱۳۵۰، تربت جام) با عنوان «هندسهی سکوت» را برگزار میکند. « ... سبب چیست که محمد خلیلی منظرههایی چشمآشنا را به تصویر نمیکشد، منظرههایی که در عین عادی بودن ظاهریشان از ژرفای روح آدمی سخن میگویند؟ چرا در پردههای او چیزی شگفت و غافلگیرکننده بر ضربان رنگهای کبود میافزاید؟ میگویم او خواهان تابش پرتوهای امر نامنتظر است، مشتاق پهلو گرفتن در آن مکان که چون خدنگی فروافتاده است، خواهان زل زدن به آنچه عمیقاً تاریک و ناشناخته است. [...] اینجا در برابر سنگ، یا در فضای باز میان دو جدارهی سیمانی که گویی تلاش آب یا علفزار برای پوشاندن زمختی و خشونت آن بیاثر مینماید، انگار نبردی در درون نقاش به پایان میرسد و تضاد برای لحظاتی از میان برمیخیزد؛ آنچه هست تنها و تنها هست و سکوت بر کبودی رنگهای پردهی نقاش حکم میرانَد. [...] بهراستی شگفتترین لمحاتِ وجود قرین سکوت و حسرت است: سکوت، چرا که نقاشْ زبان را در خور بیان آن لمحه نمییابد؛ و حسرت، چرا که «همیشه فاصلهای هست». نقاش مصرانه چنین چشماندازهایی را نقش میزند، یا بهتر است بگویم بدان پا مینهد، اما مطیعانه (یا شاید از سر اطاعتی ناچار) آن را ترک میگوید. او در جادهی فراموشی به چنین مکانهایی برمیخورَد، این مکانها گویی به یاری بخت نصیب او میشوند، اما بهدستِ بخت نیز از چنگش میگریزند...» -وجید حکیم، برشی از مقاله «امر شگفت؛ کشف دوباره ی واقعیت»، حرفه:هنرمند شماره ۶۷