گزاره
گالری اُ به مناسبت هفتهی هنر، نمایشی گروهی با عنوان “تیپولوژی خط و حضور یا عدم حضور رنگ درمیان سایر مسائل” برگزار میکند. این نمایش منتخبی از هنرمندان سه نسل: علی نصیر (م. ۱۳۳۱ تهران)، شهلا حسینی (م. ۱۳۳۳ تهران)، محمد خلیلی (م. ۱۳۵۰ تربت جام)، امید مشکسار (م. ۱۳۵۱ شیراز)، اشکان صانعی (م. ۱۳۶۳ ارومیه) و راضیه صدیقیان (م. ۱۳۶۵ تهران)، است که شامل طراحیهای این هنرمندان بر روی کاغذ، به استثنای یک بوم بزرگ از علی نصیر میشود. جرجیو وازاری در جایی میگوید: «طراحی نقطهی آغاز حیات هر چیز در هنر است و اگر کسی آن را نداشته باشد به این معنی است که هیچ چیز ندارد». اما طراحی صرفا نقطهی آغاز نیست؛ طراحی فرآیند خلاقهی هنرمند را تقویت می کند و به خودی خود میتواند نقطهی پایان نیز باشد، شکلی از بیان شخصی که به وضوح در آثار انتخاب شده برای این نمایش دیده میشود. سطوح علی نصیر پر از اشکال و رنگهای درخشان است و این تلفیق خطوط و رنگهاست که نقاشیهای نصیر را به روایتی بی پایان تبدیل میکند؛ شاید یک آشفتگی طبیعی و فرحبخش که میان فرمهای شناخته شده و ناشناخته در جریان است. خاصیت سیال خطوط در حضور رنگها، تصاویری پویا و پرانرژی از طبیعت به تصویر میکشند که شناورند، گویی از قید پرسپکتیو رها شدهاند و در آنِ واحد چندین مرکز توجه به مخاطب عرضه میکنند. از سوی دیگر، شهلا حسینی از رنگهای روشن و پالتی رنگپریده برای نمایش برداشتهای انتزاعی خود از رویدادهای شخصیاش استفاده می کند. او از اشیا خارجی و کلاژها نه به عنوان نمادهایی رمزگذاری شده بلکه به عنوان ارجاعاتی شخصی در کارهای خود استفاده میکند. با این حال، خطوط منحصر به فرد او، اشکال مستتر و کیفیت کلی آثار او، از میل هنرمند به بازنمایی چیزی آشنا به شکلی انتزاعی خبر میدهند. امید مشکسار در ادامهی مجموعههای قبلی خود، تصاویر ذهنیای خلق میکند که نه تنها نشاندهندهی تواناییهای استادانهی مشکسار به عنوان یک هنرمند است بلکه توانایی او در خلق جهانی آشنا و در عین حال ویژه را به روشنی نمایان میسازد. توجه او به جزئیات در استفادهی او از خطوط خشن و در عین حال نرم در به تصویرکشیدن فیگورهایش به خوبی مشخص است. مشکسار در مجموعهی حاضر با استفاده از تکرنگ آبی او مخاطب را حتی بیش از پیش متوجه سیاه و سفیدی کارهایش میکند. به همین ترتیب، محمد خلیلی تصاویر سودازدهی سیاه و سفیدی خلق میکند که نمایانگر دنیای اسرارآمیز درون اوست. تصاویری که حتی در نبود فیگورها، مخاطب با دیدن آنها در دنیایی مملو از ارجاعات واقع گرایانه و در عین حال استعاری از تنهایی شدید غوطهور میشود . اشکان صانعی برای طراحیهای سریع خود شناخته شده است، طراحیهایی که مشخصهی آنها برقراری رابطهی آنی میان احساس، ذهن و نمایش است. آثار او که بیشتر با مداد و جوهر بر روی کاغذ انجام میشوند، تماما حول محور خط شکل میگیرند. خطوطی که در کارهای اخیر او کاملا سیاه و سفیداند و حضور یا عدم حضور و پاک شدنشان بخش مهمی از کارها را شکل میدهد. مجموعهی اخیر صانعی بیش از پیش به فرآیند کاستن به عنوان اصلیترین رفتار در ساخت آثارش اشاره میکند؛ این کاستن مدام برای او استعارهای از مفهوم گذر زمان است که موجب کمرنگ شدن و تحلیل تدریجی چیزها است. اساس کار راضیه صدیقیان بر روی جزئیات و نقاشیهای نقطه به نقطه و فیالبداهه ای بنا میشوند که در نهایت تصویری نقشه مانند ایجاد میکنند. در حالی که مجموعههای قبلی او از ترکیب نقاط و خطوط تشکیل میشدند و پالت رنگی او تنها محدود به یک تک رنگ بسیار محو بود، صدیقیان در مجموعهی حاضر خط و رنگ را به کل از کارهایش حذف کرده و تنها با استفاده از سوزن بر روی ورقهای نازک آثار خود را خلق کردهاست، آثاری که برای تشخیص آنها باید به نقاشی نزدیک شد تا رد پای ظریف هنرمند را در آنها دید.