گزاره
نوشتن دربارهی آثار رضا صدیقیان مانند نوشتن دربارهی احساسی است که در بیان نمیگنجد؛ از نوعی از نقاشی که با کشیدن خط بطلان بر هر شکل از بازنمایی، عرصه را برای موضوعی وسیعتر باز میکند. چشماندازهایی که با انباشت تودهها ایجاد میشوند و فضاهایی خالی که در آنها، به جای گم شدن، امکان پیدا کردن خود را مییابیم.
پرسیدن در مورد دیدگاه او از طریق اثر هنری مانند رها کردن پژواکی است در سکوت که در آن هر مفهومی فرو میریزد. هر بیان احساسی و هر صدایی را در خود حل میکند.
از منظر تفصیلی، نقاشیهای سیاه او که یادآور مباحث توپولوژیک هستند و آثاری که در شکل کتاب و با بر روی هم قرار دادن صفحات ضخیم کلاژ تشکیل شدهاند، از تکرار صفر زاده میشوند. در عین حال، تمایلی به رنگدانههای سرد یا گرم در بافت مادهای که نور به صورت متفاوت در آن تأثیر می گذارد، در این آثار وجود دارد.
با نگاهی به آثار او، گمان نمیبریم که لایه لایههایی که در ظاهر سیاهپوش شدهاند، در بسیاری از موارد، در واقع رنگی هستند. علاوه بر این، صدیقیان به خواص رنگها اهمیت فوقالعادهای میدهد. رنگها بسط عاطفی، احساسات و انرژی هستند. نقاب سیاهی که هنرمند بر آثارش میگستراند، حتی قبل از نفی، انباشت و جذب است: در نگاه اول حذف شده، اما در شکلی متراکم وجود دارد. انرژی غلیظی که توسط این سیاهچالهها پر میشود.
در بسیاری از موارد، هنرمند آثار خود را نه تنها به دلیل قطر و ضخامتشان، بلکه به دلیل شکلگیری منحصر به فرد هر اثر، ابژههایی مستقل میداند. آنها با جدا شدن از فرایند شکلگیری عمومی آثار، مهر تاییدی بر ماهیت منحصر به فرد خود میزنند. سپس در آثار صدیقیان میتوان اشارهای به مربع سیاه مالویچ و نقطه مرجع غیرقابل انکار آن شناسایی کرد. پیش از آن که بر وجود این مینیمالیسم واقف باشیم، اثری پارادایمی که برای تعالی هنر بازنمایی را نفی میکند، مشخص میشود که مربع سیاه بر روی ترکیب بندیهای پیچیدهتر و رنگارنگتر نقاشی شده است.
حتی آثار هنری حاصل از تفریق و کاهش صدیقیان را میتوان دریچههایی به سوی ابعادی ناشناخته در نظر گرفت. روند ساخت طولانی این آثار در لایهبندی و ضخامت آنها کاملا ملموس است.
هنرمند مینویسد: «در مورد آثاری که در شکل کتاب ساخته میشوند، مهمترین مسئله برای من مفهوم زمان و تجربه پدیدارشناختی گذر زمان است، چه در فرآیند تولید کتابها و چه در تجربهی مخاطبان از خواندن و دیدن آنها.» با نگاه کردن به این کتابها، احساس عمق زمان و مکان و در پشت سطح، وجود چیزی پایدارتر، وسیعتر و مطلقتر در مقایسه با رویدادهای رایج و روزمره احساس میشود. این نشاندهندهی ژرفای تجربهای است که در آن زبان و بازنمایی منقطع نیستند. برای برانگیختن این تجربه که آثار هنری صدیقیان از تسلط بر تفصیل منطقی اجتناب میکنند و همزمان اجازهی همذاتپنداری میدهند: افشای واقعیتی پنهان و عمیق؛ که وجود دارد و میتوان آن را تجربه کرد. واقعیتی که وقتی اثر ابعاد محیطی پیدا میکند بیشتر به صورت کلی واحد آشکار میشود و زمانی که در ابعاد کوچکتر شکل کتاب به خود میگیرد، ذاتاً صمیمیتر و شخصیتر است.
از سوی دیگر، با توجه به تمایل او به غلبه بر هر عادت ادراکی، میتوان حس انزوای روانی و عدم ارتباط را در مطالعات او برای بیزمانی خاموش تجربه کرد. کاهش محتوا و فرم به حداقل، فراتر رفتن از اشکال معمول زندگی و ابراز خود در چهارچوب لحظهای که می تواند فراتر از مکان و زمان باشد، مستلزم اجرای یک ژست است - مانعی که با وجود اینکه محافظ است، اما باعث انزوا نیز میشود. ساختار دولبهی «حد» در پیچیدگیهای آثار صدیقیان با بار معنایی تحریکآمیز کاملا مشهود است.
- بخشی از متن گابی اسکاردی دربارهی آثار رضا صدیقیان