گزاره
گیاهی که دوست داشت جانور باشد. این داستان را یک موجود سفید رنگ که شامل ساقه، جوانه و مقداری ریشه بود در ذهن من به وجود آورد. من آن را درون خاکی که مدتها در مکانی تاریک و خشک مانده بود، پیدا کردم. او بدون آب و نور رشد کرده بود. در این گلخانه گیاهان دیگری هم هستند که برای به دست آوردن نور شروع به حرکت میکنند، در اثر تجربه متوجه میشوند مایعات دیگری جز آب رشد آنها را شدت میدهد، املاح و مواد معدنی را از مردار جانوران به دست میآورند و حتی گاهی به شکار میروند، بعضی از آنها به شکل عجیبی قسمتی از بدن جانور دیگری میشوند. -مریم مهری